سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]
یکشنبه 86 آذر 25 , ساعت 12:33 صبح

درست یادم نیست نام کتاب چه بود اما در یکی از آثار علامه حسن زاده آملی نقل شده است که: بلاهایی که این پدر و پسر (رضا شاه و محمد رضا پهلوی) بر فرهنگ این مملکت آوردند مغولها با آن همه فجایع به بار نیاوردند! جمله عجیبی است. شاید با کمی تامل به عمق معنای این گفتار پی ببریم... سالها پیش رضا خان که گمان می‏کرد با تشابه ظاهر به غربیان می‏توان به پیشرفتهای آنان نیز دست یافت با قلدری تمام و با تکیه بر زور و اجبار، چادر و کلا حجاب را از سر زنان ایرانی برداشت و این بلای درمان ناپذیر را برای همیشه در این مرز و بوم به یادگار گذاشت. زنان ایرانی به دروازه‏های تمدن راه پیدا کردند اما سهمشان از آن تنها مانکن‏ها و مدلهای غربی بود و هنرپیشه‏ها و خوانندگان آن دیار. علم و صنعت و تکنولوژی و پیشرفت چون نیازمند شرایطی بود که ما از آن بی نصیب بودیم، هرگز به سرزمین ما راه پیدا نکرد، اما در عوض به برکت سینما و تصویر و آنچه که نامش را هنر نهادند، سر و روی و قیافه ما شبیه همان آدمها شد و عجیب تر آنکه  در این مسابقه، زنان ایرانی از مردان پیشی گرفتند و از خود غربیها هم غربی‏تر شدند! (پاورقی1) البته شاید استفاده از اصطلاح زنان ایرانی در اینجا خیلی درست نباشد چرا که در همان دوران، اکثریت طبقه مذهبی و سنتی کشور  همچنان به آداب و رسوم و سنن ایرانی و اسلامی خود مقید ماندند. اما سیاست حاکم بر نظام ایران، چیز دیگری بود، معرفی دختران نمونه و شایسته و زیبارویان روز و ماه و سال!...

به هر حال همانطوریکه اشاره کردم این میراث شوم خاندان پهلوی، همچنان درد امروز جامعه ماست. متخصصان امر چنان آشفته و پریشانند که تاکنون نسخه‏ای برای درمان آن پیدا نکرده‏اند! به همین علت، برای حل این معضل، به راهکارهای منفعلانه و زودگذر و فصلی روی آورده‏اند. ( طرح سرما و گرما و ...!) گروهی معتقدند که چون رضا شاه حجاب را با توسل به زور و اجبار از سر زنان کشور ما برداشت، پس بهترین شیوه همان شیوه رضا خانی است یعنی برگرداندن حجاب حتی با مدد گرفتن از قوه قهریه و اجبار! گروهی هم معتقد به استفاده از کلمات زیبا و دلنشین هستند. البته عده‏ای هم وجود دارند که منتظرند تا داد و فریادی به گوش برسد. درست همان زمان سر و کله اینان نیز پیدا می‏شود، میزگردی تشکیل می‏دهند و تنها راه نجات از بحران را، کار فرهنگی می‏دانند. حال، این کار فرهنگی و ریشه ای و اصولی آقایان کی و کجا قرار است اجرا شود و جواب بدهد، معلوم نیست. اصلا در این میان چه کسی راست می‏گوید، آنهم مشخص نیست!

پاورقی1:

دکتر شریعتی در کتاب فاطمه، فاطمه است ضمن اشاره به موضوع تقلید زنان ایرانی از ظواهر غرب و انتقاد از سیاستهای فرهنگی کشور در آن دوران به خاطره ای دردناک اشاره می کند: «در الیانس فرانسه در پاریس درس زبان می‏خواندم، همکلاسی داشتم از اسپانیا، جوانکی خوش تیپ، خوش خنده و «مجلسی» جان می داد برای محافل مخلوط ادبی بزرگان! هنوز اول ورودمان بود و به زحمت حرف می‏زدیم. گفت : از کجایی؟ گفتم ( ایران) گفت : چه سعادتی! تهران. خوش به حال مردهای ایرانی! در اروپا ما باید با یک دختر اول سر حرف را وا کنیم، اگر جواب داد، حرفهای جالبی برایش بزنیم و سرگرم کننده و باهوش باشیم. بعد با هم آشنا شویم بعد به تئاتری دعوتش کنیم، شب دیگر به شام، بعد گردش، حرف از سیاست، ادبیات، شعر و نویسنده و هنر و مکتبهای هنری و گاهی سیاسی. بعد اگر حرفهایمان هم را گرفت، با هم رفیق می شویم بعد دعوت به خانه، کم کم  صمیمیت، بعد دوره خصوصیت و احتمالا در آخر خواب! از صفرتایش یکی تا آخر می رسد و بقیه هرکدام در یکی از این مراحل از چنگمان می پرند، اما ایران شما نه! این حرفها را ندارد، یک «چشمک»... گفتم شاید کلمه ایرانی را با «ایتالی» یا جای دیگری عوضی گرفته، توضیح داد که نه. او عضو یک گروه هنری بوده از گروههای سیار رقص و موزیک اسپانیایی با آن لباسهای سرخ قشنگ و به ایران آمده و در تهران به محافل هنر دوست اشرافی و خیلی متجدد راه یافته و «زن ایرانی» را تجربه کرده است! و من- در حالیکه این نام، مجسمه رب النوع های مادری، خواهری، همسری، عشق، کار، هنر، صبوری و وفاداری و پاکی و رنج و نیز چهره هایی «زینب وار» را برایم تداعی کرده بود- ناگهان یادم آمد که «ها، بله!» »

 



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]